نگار نازمون نگار نازمون، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره

اولین فرشته کوچولوی ناز مامان و بابا، نگار

سالروز قمری تولد نگارم

سلام عزیز دل مامان قشنگم ببخشید نتونستم یه مدت دوباره وبتو آپ کنم. آخه هم ماشاا.. شما خیلی شیطون شدی هم منم یه کم درگیر کارای نجاری خونه شدم.  اما امروز دیگه گفتم هر طوری شده ی=باید بیام و تولدتو (به سال قمری=اول رجب) تبریک بگم. عزیز دلم پارسال تو همچین روزایی به دنیا اومدی و من باورم نمیشه که حالا یا این شیرین کاریات تو خونه داری آتیش می سوزونی عشقم. هرچی بیشتر نگات می کنم بیشتر به قدرت و عظمت خدا  پی می برم.  خدا خودش نگهدار و یار و یاورت باشه فرشته کوچولوی نازم. مامانی جونم خیلی دوستت دارم و بهترین هارو برات میخوام. بووووووووووووس ...
22 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

 سلام عزیز دلم ایشالا که همیشه خوب و سرحال باشی مامانی. از عید و تعطیلات میخوام برات بنویسم عشقم که چقدر امسال با سالهای پیش برای من و باباییت  فرق می کرد. با وجودت همه لحظه هامونو عاشقانه تر کردی عشقم. البته مثل سال های پیش اون آزادی عمل رو تو رفت و آمد و مسافرت نداشتیم اما خدارو شکر که تو رو داریم عزیزم. با تو واقعا همه چی قشنگ تر و بهتره. امسال عید با مامان بزرگها و خاله و عموها همه باهم  شمال بودیم عشقم. جای بابابزرگها خالی. روحشون شاد. قول داده بودم که عکساتو بذارم خانم خوشگلم. اینم  عکسای سال تحویل 92. البته ببخشید عشقم که نتونستم اون سفره هفت سینی که دوست داشتمو برات بچینم یه کم امکانات کم بود  نگارم. ...
18 فروردين 1392

اولین عیدت مبارک عزیزم

سلام نگار قشنگم اولین عیدت  مبارک باشه عزیزم (بهار 1392 ) . ان شاا.. همیشه سبز باشی و سرو. خدایا خودت در پناه خودت سال های قشنگ و خاطره انگیز براش رقم بزن. دفتر زندگیشو با رنگ سبز شاد و سرزنده ورق بزن بار الها. خودت به بختش رحم کن و سفیدش کن. یا مقلب القلوب یه قلب مهربون بهش ببخش. یا مدبر اللیل و النهار روزها و شباشو عاشقونه و سرشار از عشق کن. یا محول الحول حالشو خوش و پر از سلامتی و شادی کن. خدایا خودت حافظش باش پروردگارا. از آرزوهای من هرکدومو میخوای برآورده کنی با مصلحت خودت به نگارم ببخش. عاقبت به خیرش کن یا رب. خیلی دوستت دارم دختر نازم. یادت باشه من و بابایی بهترینهارو برات میخوایم عشقم. ببخشید مامانی یه مدت بود ...
7 فروردين 1392

از بابایی

 سلام عزیزم نگار قشنگم  خانم خوشگلم میخوام یه کم از بابایی برات بگم نفسم. البته من قبلا یه پست برات از بابایی نوشته بودم و یه موضوعم به نام ایشون برات باز کرده بودم. اما تو اون مدت که  نبودم نمیدونم چه اتفاقی براش افتاد که انگار پاک شده بود. عیب نداره عسلم بجاش دیگه از این به بعد اینجا مخصوص بابایی برات می نویسم عشقم. وقتی که تو به دنیا اومدی بابایی همه کار و زندگیشو برات گذاشت کنار و تا چند روزی موند خونه پیش من و شما. خلاصه برات بگم دخترم تا همین الان که 8 ماهه شدی و واسه خودت داری خانمی می شی پا به پای من داره برای به بار رسیدنت تلاش می کنه و عاشقته. عزیزم حالا بیشتر برات می نویسم و بیشتر باهاش آشنا میشی و مثل من عاشقش ...
8 بهمن 1391

عکسهای آتلیه 8 ماهگی نگار جونم

اینم  از عکسای خوشگلت عزیز مامان. اولین باره که آتلیه رفتی عشقم. ان شاا.. همیشه به تندرستی و شادی عکسای قشنگ و خاطره انگیز بندازی نفسم. من و بابایی بهترینها رو برات میخوایم نگار نازم. هنوز نمیدونی بابا اسفنجی کیه خانمم  اما امیدوارم وقتی بزرگ شدی و شناختیش از دیدن این عکس خوشحال شی عشقم. من و بابایی عاشقتیم. با تشکر فراوان از آتلیه سها ...
28 دی 1391

نگار نازم و عکسهای آتلیه

سلام مامانی ببخشید که یه مدت دوباره دیر برات آپ می کنم. به لطف خدا بزرگ که شدی و وبلاگتو دست خودت گرفتی انشاا.. خودت تند تند و با سلیقه آپ می کنی و به قول بچه ها گفتنی چی؟ میترکونیییی الهی فدات شم  عزیزم, جونم واست بگه برده بودیمت آتلیه ( آتلیه سها). یه کمی بد اخلاق شدی خانم نمی دونم چرا  عزیزم  اما رویهم رفته عکسات قشنگ شد نفسم. حالا می ذارمشون که کیف کنی عشقم.  اما قول بده دفعه بعدی تو عکسات بخندی خوشگل مامان. الهی قربون این فیگور قشنگت برم  نفسسسسس آخیششش هیچ کی باهام کاری نداره. چه راحت با لپ تاپ بازی میکنم. شما هم میخواین؟ مهندس من..... باقی عکسارو میذارم تو موضوع عکسهای آتلیه نظر ی...
28 دی 1391