فرحزاد - آذر ماه 92 و برف بازی
سلام عروسکم
جمعه هفته پیش با بابایی و مامان جون رفتیم فرحزاد تا شما برای اولین بار دیزی میل بفرمایییییید
خیلی خوش گذشت عزیزم اما شما انگار از محیط سرپوشیده اونجا خوشت نمیومد و همش میگفتی بریم بیرون راه بریم. هوای سردی بود اما واقعا تمیز و قشنگ. البته با وجود شما بود که این همه عشق و زیبایی رو میشد دید. ان شاا.. همیشه سلامت و شاد باشی کوچولوی قشنگم:
واقعا بعد یه همچین غذایی لالا میچسبه... منم دلم میخواد اگه سرکار اجازه بدی البتتتتته
الهی دورت بگردم مادرررررر
بعدش رفتیم برف بازی:
اولش می ترسیدی و خودت تنهایی نمی ایستادی تا ازت عکس بگیریم:
اما بعدش یواش یواش با برف آشنا شدی و دیگه نمذاشتی کسی پیشت بـــــــــــــــــــاشــــــــــــه:
یه عکس هنری:
عاشــــــــــق این عکستم
تازه داشتی تنهایی از سربالایی هم بالا میرفتی
که دیگه با اجازتون ما نذاشتیم و آوردیمت پایین و این شد عاقبت کار:
من فدای تو دختر ناز بشم با اون بینی قرمز و یخ کرده آخه چرا بازم از رو نمیری عشقم؟ آخـــــــــــــخ که چقدر خوردنی تو مامانی
بعدش رفتیم خانه بازی بوستان (پونک) که چون واقعا شلوغ بود و ظرفیتش هی پر میشد نمیشد ازت عکس بگیریم. ببخشید نازم البته قبلا از اونجا عکس داری نفسم.
و در انتهای روز رفتیم بستنی بابارحیم :
اینم از یه آخر هفته شاد و عالی با نگار نازم. ان شاا.. همیشه در کنار هم به سلامتی و شادی خوش بگذرونیم عشقم.
اینم یادت نره عروسکم من و بابایی همیشه بهترینهارو برات میخواییم عسلم.