بعد از یک سال تاخیر
سلام عزیزم دختر نازم
تقریبا یک سالی میشه که برات ننوشتم دختر نازم. ببخشید اما ان شاا.. دیگه دوباره میخوام برات بنویسم...
دیگه بزرگ شدی عشقم خانم خانم . دیگه مثل بزرگا رفتار می کنی خیلی بیشتر باهام حرف میزنی دیگه دارم دختر داشتنو حس زیباشو با همه وجودم احساس می کنم. خدایا شکرت که بهم دادیش خدایا صد هزار مرتبه شکر که مواظبشی خدایا شکرت که عاشقم کردی. بار الها در پناه خودت حفظ و خوشبختش کن یا رب.
تو این یه سال یه عالمه اتفاق های خوب و بد افتاد که عکس ها رو تصادفی میذارم...
بالای لبت خشکی زده بود
به اینجا میگی پنجره شهر موش ها ... قربون هوش و تخیلت برم من
زمین بازی دریاچه خلیج فارس - خیلی دریاچه رو دست داری عشقم
اینم بعد یه عالمه بازی
وقتی پیش بابایی تو ماشین می شینی خانوووووووم
پارک با بابایی تنهایی
خانوم شدی به خدا
تو راه رفتن به شمال زمستان 93 - تماشا و ذوق اسب ها...
قربووون خنده هات برم عزیزم - تو بغل مامانجون - شمال - زمستان 93 مامانجون کمرشونو اونجا عمل کرده بودن
هنر نمایی مامان برنج قالبی
مشهد - زمستان 93
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
جووووونم
بهار 94 - البته این عکسو تو مهد ازت انداختن و برای عید موهاتو کوتاه کرده بودیم باید ببخشی مامانی خیلی کوتاه کرده بودیم ( زن عمو کوتاه کردن ) اما خوب عوضش بعدش خیلی خوب بلند شد. دستشون درد نکنه
سفره هفت سین - عید 94
و......
و موهای بسیار بسیار کوتاه شما - ما رو ببخش مامانی
تعطیلات عید 94 و دید و بازدید
13 به در 94
هنر نمایی با موتور: (بابایی قهرمان ! )
عروسی خاله نویده از دوستای خوب و صمیمی مامان - بهار 94
مثل فرشته ها شده بودی عروسک قشنگم
مسافرت شمال - اردیبهشت 94 - رستوران شهرام
جشنواره لاله ها - اردیبهشت 94
گلم تو گلها
گل باشی و عمرت چو گلها نباشد
تو را غمی هرگز به دنیا نباشد
یه شهربازی هست نزدیک مرزن آباد که به لطف بابایی و شما کشف شد!
برای اولین بار با رشادت رفتی بالا و ما یه عالمه خوشحال شدیم اما .....
دیگه نمی تونستی بیایی پایین و از اون بالا گریه می کردی...
خلاصه...
بــــــــــــــــــــــــــــــله .. بابایی مجبور شدن با هزار تا سلام و صلوات بیان بالا تا شما رو بیارن پایین!!!
آخه یکی نست بگه مجبووووووووووووووری آخــــــــــــــــه؟؟؟!!
و دوباره
و....
راستی این اولین مسافرت شما بعد از بای بای با پوشک بود. عالی بووووودی عـــــــــــــــــــــــالـــــــــــــــــی
جووووووووونم
خلوت پدر و دختر تو ساحل . ان شاا.. همیشه سلامت و زنده باشید
اردیبهشت 94 - فرودگاه امام - خاله مهری ( خاله مامان ) بعد از 20 سال به ایران اومدن
چشم های منتظر و مشتاق ..
و نگار طبق معمول بی خواب تو فرودگاه
فرحزاد - خرداد 94 با خاله مهری
برج میلاد - تابستان 94 با خاله مهری
خرداد 94 - تولد 3 سالگی نگار جون - مهد کودک آفتاب و مهتاب
اینم تولد 3 سالگی نگار - خونه مامانجون ( به دلیل وجود مهربون خاله مهری و مهزاد جونم عده زیاد بود و مجبور شدیم به مامانجون ( مامان بابایی ) زحمت بدیم و تولد رو اونجا بگیریم اما همه کارهارو خودم کردما.... )
راستی یه خبر خوب... امسال خاله فریناز برامون یه نی نی پسر خوشگل و ناز آورد آقا نیکان برای همین امسال از تولد خوب فیلم و عکس ندارم آخه همیشه زحمتش با خاله بود و امسال حسابی حواسش به نیکان بود . ان شا.. زیر سایه پدر و مادرش زنده باشه
اینم کیک تولد نگار جون که برای مهد کیتی و برای خونه باب اسفنجی سفارش داده بودن خانم
اینم یه عکس تصادفی:
بعد از حموم خسته :
یه مدت عادتت شده بود بری زیر تشک !!!!!
عاشـــــــــــــــــــقتم
تا اینجا مطالب یک سال تاخیرو گذاشتم بازم سعی می کنم زود زود آپ کنم و عکس هارو بذارم دختر ناز و خانومم. دوستت داریم عزیزم. بووووووووووووووووووووس