نگار نازمون نگار نازمون، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره

اولین فرشته کوچولوی ناز مامان و بابا، نگار

16 ماهگی و اولین شهر بازی نگارررررررررررررر

1392/7/8 12:47
نویسنده : مامان نگار
703 بازدید
اشتراک گذاری

 سلام عزیز مامان

قشنگم جونم واست بگه اندر احوالات روزهای تنظیم خواب شما داریم سعی می کنیم که شب ها خسته ات کنیم تا راحت بخوابی عشقم. برای همین هفته پیش بردیمت پارک ارم باغ وحش و  قلعه سحر آمیززززززززهورا

اول که شما خواب بودی از بس که از صبح هرچی بهت گفتیم بخواب نخوابیدی آخه مامان جون ( مامان بابایی) و عمه مژی خونمون بودن و شما دلت نمیومد بخوابی. بعدش عصری رفتیم دنبال مامان بزرگ ( مامان مامانی ) و خاله که بازم خواب از سرت پرید و بالاخره تو ماشین تو بغل مامان بزرگ خوابت برد تا رسیدیم پارک. گفتیم تا هوا روشنه بریم باغ وحش تا شما هم بیدار شی بعد شهر بازی - تا رفتیم تو محوطه باغ وحش شما بیدار شدی عشقم:

آهویی دارم خوشگله  فرار کرده ز دستم  دوریش برایم مشکله کاشکی اونو می بستم ......

چشمک

هوای اونجا  خیلی کثیف و آلوده بود, بوی بد حیوانات هم اذیتمون میکرد, فضا هم شلوغ بود و راستش دیگه ترسیدیم جلوتر بریم و نشد قفس شیرها رو نشونت بدم عزیزم. ان شاا.. تو فرصت های بعدیماچ

 بعدش رفتیم شهربازی 1 - قلعه سحرآمیز

جای خیلی قشنگی بود  اما حیف که شما فقط اجازه داشتی 2 تا بازی سوار بشی : قطار + کشتی. باقی بازیها مناسب سن شما نبود عزیزم و شما هم پدر مارو درآوردی. البته بهت حق میدم اون همه بازی و سرگرمی و جذابیت اونجا بود و به شما اجازه نمی دادن که بازی کنیافسوس  حتی استخر توپ هم نمیذاشتن بری  اما بابایی رفت باهاشون صحبت کرد و با مسئولیت خودمون به همراه من اجازه دادن بریم. ( آخه دفعه اولت نبود که میرفتی  اما راست می گفتن عمق این استخر خیلی زیاد بود و همش میرفتی زیر توپهاخنده تازه پیشونیت هم یه کمی قرمز شد از بس توپ بهت خورده بود  اما بازم کم نیاوردی عشقم چشمک) اینم عکسات :

 قربون این هیجان تو چشمات برم عشقم بغل

داخل تونل قطار خیلی قشنگ و رنگارنگ بود:

مردم  برات پیشونیت قرمز شده مامانی

به چی فکر میکنی؟؟!!!

بازم  دندون قروچه؟؟؟ آخه چراااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟عصبانی

کشتی:هورا

این بازی رو خیلی دوست داشتی و همه اش گریه میکردی که تو هم بری تعجب!!!!!!

بالن هم سوار شدیم با هم عشقم:

 بعدشم اون قدر خسته بودی که تند تند شامتو دادیم و یکمی سردت شده بود خوابت هم میومد این بود که اینطوری هی منو بغل میکردی.  الهی من فدای اون آغوش نازت بشم ماچبغل

 بعدشم  خدارو شکر دیگه تو ماشین خوابت برد عشق مامان. منم چون بهت قول داده بودم یه بادکنک برات خریدم و گذاشتمش جلو چشمت که صبح ببینی و ذوق کنی .  همینم شد اون قدر خوشحال شده بودی که از خیر بیدار کردن من گذشتی و رفته بودی سراغ بادکنکت و بی سر صدا بازی می کردینیشخند

خلاصه اینم از اولین شهر بازی شما نگار نازم. درسته که یه کمی برات زود بود  اما خوب عوضش ببین چقدر مامان و بابا دوستت دارن و برات بهترین هارو میخوان عشقم دوستت داریم نگار نازم.

ماچقلببغل

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

نى نى عسلك
8 مهر 92 16:22
واى جانم عكس تو توپها چقدر ناز افتاده! اخجون بادكنك!!!!!
مامانی غزل جون
8 مهر 92 16:31
آخجون شهر بازیییییییییییییییییی


شما هم میایییییین؟
بللللللللللللللله
مثل هیچکس
13 مهر 92 18:07
سلام مامان مهربون نگار جون خوبه . چه مامان خوش قولی داره که خوابش برده ولی بازم براش بادکنک خریده اون لحظه که بیدار شده وبادکنک را دیده واقعا قیافش دیدنی بوده امیدوارم همیشه لبش خندون باشه
مامان هستی کوچولو
14 مهر 92 8:45
ایشالا همیشه به تفریح وخوشیقربونت برم که انقدر تو خوشگلی
مامان گشید
14 مهر 92 23:01
آخی چه خوشحالم شده دست شما مامان و بابای مهربون درد نکنه که نگار جون خوشگل رو شاد میکنین


مرسی عزیزم
راستی آدرس وبتو عوض کردی؟! آخه من نتونستم با لینکی که اینجاس وارد بشم؟
مثل هیچکس
15 مهر 92 23:53
عزیزم روز کودک مبارک ایشالا روز پزشک هم بهت تبریک بگیم .


شما خیلی خیلی لطف دارین
ممنون
لاله
22 مهر 92 8:55
خوش بحالت نگار جون که رفتی باغ وحش اییییییییییییییییییییی جونم که داری تو توپا غرق میشی
مامان آنی
23 مهر 92 13:02
همیشه به بازی و تفریح نگاری جون خوشدل و خوشمزه عکسها یکی از یکی خوشدلتر بود هزارتا بوووووووس به صورت ماهت عزیزم
مامان گلشيد
27 مهر 92 8:37
اوپس ببخشيد يه كلمه وسطش جا افتاده بود
منتظر عكساي جديد نگار جون هستما


چشم حتما
راستی لینکت می کنم با اجازه ات

مامان هستی
27 مهر 92 19:08
الهی چقدر نگارمون ناز افتاده تو عکسای استخر توپ،عزیزم امیدوارم همیشه صورت نازش خندون باشه و خونواده مهربونتون شاددد
مثل هیچکس
28 مهر 92 11:52
خاله خیلی وقته پست جدیدنمیزارید ما منتظریم .
مامان گلشيد
29 مهر 92 8:51
پست جديد؟؟؟؟؟؟


چشممممممممممممممممممممم
مثل هیچکس
30 مهر 92 23:55
پس کو پست جدید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/


چشم چشم چشم میدونم دیر کردم اما واقعا چند روزیه که تو اداره سرم شلوغه. اما حتما زود زود میام.
با عرض شرمندگی و تشکر از اینکه تو این روزای شلوغ به یاد ما هستین
بوووووووووس
زهره (نى نى عسلك)
4 آبان 92 0:32
پس چرا كم پيدايين؟كى پست جديد مى ذارين؟؟؟؟
مامان گلشيد
6 آبان 92 9:00
كجااااايي ماماني
مثل هیچکس
6 آبان 92 13:58
ای بابا هنوز که همون پست قبلیه .......