عکس های 16 ماهگی و یه پست طولانی
سلام نگار نازم
خوبی مامانی؟ شب ها با اذیت های من و بابایی که بهت شیر نمیدیم در چه حالی دخترم؟ آره مامانی می فهمم. بله حق داری اما من و بابایی برای خودت اول داریم این کارو انجام میدیم. امیدوارم تو هم باهامون بیشتر همکاری کنی تا شبها یه خواب راحت هممون داشته باشیم. خیلی دوستت داریم عشقم. اینم یادت نره من و بابایی مثل همیشه بهترین هارو برات میخوایم.
سلام خاله های مهربون
شرح این شبهای سخت رو بالا براتون نوشتم. برام دعا کنید دوست جونای مهربونم.
حالا بیاین بحثو عوض کنیم و بریم سراغ عکس های 16 ماهگی نگار:
یه توضیح بدم: بعضی عکس ها یه کمی بی کیفیت هستن آخه با گوشی گرفته شدن طبق معمول دوربین یادمون رفته بود
قربون اون موهای دمب موشیت برم.
چقدر زود داری خانم میشی و من به همه برنامه هایی که برات ریخته بودم نمی رسم عشقم. ان شاا.. همیشه در پناه حق سلامت و شاد باشی دختر نازم.
هنوزم از کفش و جوراب متنفری
عاشقتممممممممممممم
این پشتکارتو عشقهههههه
قربون اون نانا (نی نی ) گفتنت بررررررم
اینم روش جدید دوغ خوردنه!!!!!!!!!!!
عاشق مکانیکی و زیر وبم ماشینهایی مامانی. چرا دخترم؟؟؟؟!!!!
این پاذل خانواده باهوشه که بابایی برات خرید, یه کمی برای الانت زود بود عزیزم اما این قدر اشتیاق نشون دادی که مجبور شدم برات بازش کنم خانمی. ان شاا.. همیشه سلامت و موفق و شاد باشی عشقم.
شما هم یادتوووووووونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ - واقعا یاد اون روزای بچه های دهه 60 بخیر -
یه عکس رویاییییییییییییییی از نگار:
کاملا معلومه چه خبره دیگه؟؟؟
قربون این غافلگیر شدنت برم من.
عزیزم رفته بودیم خانه بازی مجتمع بوستان - پونک, این قدر شیطونی کردی و خوشحال بودی که نمیذاشتی ازت عکس بگیرم و فقط دوست داشتی آزادانه بازی کنی. دو تا عکس تصادفی ازت گرفتم که حیفه اینجا نذارمشون:
اینم از عکس های باغ پرندگان دارآباد که شما بیشتر عاشق حیوان های داخل موزه شده بودی عزیزم:
کاشکی این پوست یه پالتو واسه مامان میشد نه؟؟؟
اینم از عکس های بوستان امام علی(ع) و پارک مهر نیاوران - (پارک مهر پاتوق دوران نامزدی من و بابایی بوده هاااااا عشقم ) -
قربون این فیگور خوشگلت مادررررر
اونجا یه محوطه شن بود که بچه ها بازی می کردن. منم فکر میکردم خیلی باید اونجارو دوست داشته باشی. میخواستم لباساتم دربیارم که بری بازی کنی اما نمیدونم چرا زیاد ازش خوشت نیومد مامانی
بازی فکری:
عززززززیزم دیگه یاد گرفتی از سرسره خودتو سر بدی و تنهایی بیایی پایین
شاخی به خدااااااااااااااااا
اینم پارک مهر:
یه دوستی پیدا کرده بودی که توپ داشت اما توپشو بهت نمی داد:
برای همین قیافه ات اینطوری شد فدات بشم من:
حتی رفتی از نی نی های دیگه توپ بگیری:
..... اما بازم نشد - بمیرم برات که من توپتو تو ماشین نذاشته بودم اما عیب نداره عوضش هم درس عبرتی برای من و بابایی شد که یه توپ برای تو ماشینت بگیریم و هم این که شما یاد گرفتی باید گلیم خودتو خودت از آب بکشی بیرون:
رفتی نی نی رو بوس کردی و باهاش دوست شدی و بالاخره توپو گرفتی آفرین نگار نازم
حالا بازیییییییییی
اینم عکس هنری بابایی:
راستی اینم 3 تا عکس از بچگی های مامان که بخاطر شباهت زیادمون دوست داشتم تو وبلاگت بذارم عزیزم:
عزیزم نگارم ان شاا.. که همیشه سلامت و شاد باشی عشقم.
دوستت داریم عزیزم