نگار نازمون نگار نازمون، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره

اولین فرشته کوچولوی ناز مامان و بابا، نگار

شیرین کاری ها و عکس های 14 و 15 ماهگی نگار

1392/7/8 14:24
نویسنده : مامان نگار
405 بازدید
اشتراک گذاری

ماچسلام نگار نازم

مامانی دلم برا نوشتن از تو و برای تو تنگ شده بود عشقم.

خلاصه بگم خیلی ناز و خانوم شدی. ماشاا..

از شیرین کاریهات برات بنویسم یه کم:

وقتی میگم بریم: میگی بیریش یعنی بریم... وقتی میگم باشه؟ سرتو به نشونه باشه تکون میدی... وقتی میگیم سفت بغلمون کن دستاتو محکم میندازی دور گردنمون و سفت بغلمون می کنی و سرتو میذاری رو شونمون از پشت سر هم با دستای کوچولوت میزنی پشتمون و نازمون می کنی...... وقتی بهت غذا میدیم با دو تا دستات دستمونو می گیری و بووووس می کنی عشقم با محبت من.

وقتی میگم بزن قدش دستتو میاری بالا و محکم میزنی به دستم دور سرت بگردم.

وقتی میگیم دست بده مثل آدم بزرگا دستتو میاری جلو و باهامون دست میدی.

یاد گرفتی سوت بزنی عشقم. البته مسلط نیستی  اما همین که لباتو غنچه می کنی و صداشو درمیاری بسه که من و یه جماعت عاشق ضعف بریم برات.

وقتی میگیم نگار سرفه کن دستاتو میگیری جلوی دهنت و الکی سرفه میکنی. عاشقتممممممممم

وقتی میگیم نگار خانومانه بخند دستاتو میگیری جلوی دهنت و میخندی.

کمک میکنی باهامون سفره پهن میکنی عشق مامان.

 یواش یواش میخوای دستشوییتو بگی تشویق خودت میدویی میری دم دستشویی و تا من میرم آبو باز کنم میری تو اتاقت خشک کنتو برام میاری. وای عاشقققققتم مامانی

به چایی میگی دایی ماچ

کتاب هاتو ورق میزنی و با نی نی های تو کتاب صحبت می کنی. این قدر با حوصله و حرفه ای ورق میزنی که دلمون ضعف میره برات.

در جعبه اسباب بازیهاتو نشون میدی و میگی با ..... یعنی باز کن.

عاشق اینی که از پله ها بالا بیای عشقم.

 هنوز به تاب میگی آب و به آب میگی اببغل

خلاصه جیگر شدی جیگررررررر

اینم از عکسات عشقم:

در حال ربودن کنترل دستگیر شدی:

 نگار دستت کووووووو؟؟؟؟؟؟؟؟

پا ( به قول خودت بوا ) ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

گوش؟؟؟

زبون؟؟؟

سی دی فروشی نگار :نیشخند

مجله فروشی نگار :

 و بالاخره  پلاسکو فروشی نگارررررررررررررر:

 مامان بزرگ مهربون همین جا جا داره ازت بابت صبر و حمایتت تشکر کنم ماچ

 

 عزیزم بابایی هم یه عکس با هندونه داره که اگه پیداش کردم حتما کنار عکست میذارم.

---  پیداش کردم عشقم  اما کیفیتش خیلی پایینه. اگه تونستم روش بیشتر کار می کنم تا بهتر شه اما برای فعلا بد نیست هان؟؟؟ ماچ ---

رفته بودیم خونه عمه خاله ( عمه من, خاله بابایی )نیشخند الهی قربونت برم که انگار تو ترمینال منتظر روی ساکت نشستی قهقهه

 

قربوووون این هیجان تو چهره ت برم مادرررررر بغل

عاشق موتوری مامانی. عین بابایی. ان شاا.. تو هم مثل بابایی تو این رشته مقام بیاری قهرمان ورزشکار مامان.

راستی این کیکو خاله فریناز برای شما پخته بود و آورده بود. واقعا دلم نیومد اینجا نذارمش. خاله جووون دستت درد نکنه. ماچ

 عزیزم تو ماه رمضون که من مهمون داشتم با هم رفته بودیم برج میلاد چند تا عکس ازت دارم:

 

عاشق راه رفتن روی چمن هایی مامانی. انشاا.. همیشه سالم و تندرست باشی عشقم

قربووون این خنده های نازت بشم مامانی. دوستت دارم زیااااااااد

من فدات بشم که با خوابت می جنگی !!!

وقتی موش میشیماچ

جوووووووووووون

اینم چند تا عکس هنری ( به قول بابایی و عمو مهرداد henri ) :چشمک

این عکس هم خالی از لطف نیست عزیزم. شما 6 ماهه بودی عشقم:

اولین مراسم عاشورا که شما شرکت کردی خانوم نازم. انشاا.. در پناه حق و جدت امام حسین (ع) همیشه سالم و خوشبخت و شاد باشی نگارم.

من و بابایی همیشه بهترین هارو برات میخواییم.

بازم از همه مامانا و دوست جونای خوبم عذرخواهی میکنم. هم دیر اومدم هم بخاطر مشکل دوربین عکس زیاد و با کیفیت نداشتم. جبران می کنم. دوستتون دارم. بوووووس

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان نگار
18 شهریور 92 12:58
نگار جون ما از اون هندونه هم خوردنی تره کاش بهش یاد بدین بگه لپاش کجاست اون وقت من میام همون جا رو گاز می زنم
فريناز
19 شهریور 92 13:29
قربونش برم، فدا بيشم، اين جيگمله منه.
مخصوصا اون زبون نشون دادنش كه من ضعف مي‌كنم يا وقتي محكم بغل مي‌كنه. يا وقتي تاب سرسره مي‌بينه ذوق مي‌كنه مي‌خنده هول مي‌شه.
اين دخترت يه دونه‌س توو بچه‌هايي كه من ديدم از دلبري (ماشالا الله لاحول ولا قوه الا بالله).

عكسا همش خاطره انگيز بود. مخصوصا اشاره عكس هنري و اون كيكي از من گذاشته بودي كه كلي حال دادي.

ايشالا هميشه در كنار خانواده‌هاتون شاد باشيد عزيزم و در كنار نگار و بچه‌هاي آينده، زندگي براتون رنگ و بوي عاشقانه داشته باشه.
آهان راستي موتور امير خان آقا رو عشق است.
باباااااااااااااااا موتوررررررررر
والا منم اگه از اين موتورها داشتم عاشق موتور مي‌شدم نگار كه سهله...


سلام خاله جونم
مرسی که این قدر منو دوست دارین
فریناز جونم عزیزم ممنون که به ما این قدر لطف داری. ان شاا.. شما هم در کنار همسر محترم و در آینده ای نزدیک نی نی جوجوی محترم زندگی شادی داشته باشین و لذت ببرید.
در مورد کیک هم باید بگم هنر خودتو عشقه
بابت موتور هم قابل شمارو نداره
والاااااااااا به جون مولی
بووووووووووووس
مامان هستی کوچولو
19 شهریور 92 15:07
چه دختره نازی دارین خدا حفظش کنهخوشحال میشم به وب ما سر بزنین
مامان آرش
20 شهریور 92 16:48
شیطونی از چشات میباره خانم کوچولو.
مامان نگار
27 شهریور 92 12:08
یه اعترافی بکنم؟ هر موقع که می خوام روحیه ام عوض بشه میام و عکسای نگار خانوم شما رو می بینم. واقعا که اون چشمهای بامزه، لبهای غنچه و لپهای خوردنی اش رو که نگاه می کنم از ته دل لبخند می زنم. واقعا لذت می برم
✿♥✿ محمدپارسا دردونه ی مامان و بابا ✿♥✿
28 شهریور 92 15:02
سلام گلم ممنون به ماسر زدید خیلی ماشالا نگار جون خواستنیه از طرف من یه بوس محکمش کنید
مامان رز
30 شهریور 92 14:07
سلام چه دختر نازی دارین خدا حفظش کنه چه وب قشنگی چه مادر باسلیقه ای خوشگل خانم با گل رز من دوست میشی ؟ شما فقط 18 روز از رز خانمی من بزرگتری . خونه مون بیا خوشحال میشیم تا با شما دوست باشیم