فشم - زمستان 92 و برف بازی
سلام نگار نازم
عزیزم آخر هفته با بابایی نشسته بودیم تو خونه و داشتیم فیلم نگاه می کردیم ( البته همون با نی نی خودمون دیگه ) که یهویی تصمیم گرفتیم ببریمت برف بازی آخه هی تو کارتون برفو نشون میدادی و تند تند میگفتی بسسنی (بستنی) خلاصه که دلمون ضعف رفت و گفتیم ناهار بریم فشم که شما هم برف بازی کنی. البته چون دیر تصمیم گرفتیم گفتیم برا عصرونه بریم که یه کمی بیشتر هم بشینیم اینم عکسا:
تو راه شما خوابت برد عشقم آخه دیگه ناهارتم خورده بودی و ... بـــــــــه بـــــــــه نوش جونت عزززززیزم
تا بیدار شدی و به خودت اومدی دیدی تو برفهایی. خیلی خوشحال شده بودی و هی میگفتی بسسنی دورت بگردم عشقمممممممم
قربون اون دستای کوچولوت برم که داری با دستکش کشفشون می کنی عشقمممممممم
یادتونه اون وقتا که نقاشی می کشیدیم دو تا کوه میکشیدیم وسطشون یه خورشید که داشت طلوع یا غروب میکرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟ این منظره دقیقا همون بود یـــــــــــــــــــــــــــــادش به خِِِیـــــــــــــــــــــــــر ...
با ما باش خانوم خوشگلـــــــــــــــــــه به چی فکر میکنی آخـــــــــــــــه توووووووو؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!
بعدش رفتیم برای عصروووووونه:
عشقم با وجود تو سرویس سه نفره برامون آوردن خیلی ذوق زده شده بودم حتی از فیشمون که نوشته بود 3 نفر هم عکس گرفتم که خوانا نیفتاده:
اون آخر نوشته
بفرمایییییید نگار خانوم تعارف نکنیییییییا
دور سرت بگردم که لیوانت اینجا برات یه کمی سنگینه عشقمممممممممم
اونجا یه ببعی بود که تو هی دوست داشتی بری پیشش
قربون قد و قوارت برم من مادررررررررررررر
اینم یه چند تا عکس از نگار خوش تیپ:
این ژاکت قشنگو زن دایی مامانی برات بافته با شالش که خیلی به کفشایی که بابایی برات خریده میاد. دستشون درد نکنه. زن دایی جوووون دوستت دارم.
قربون این فیگور نازت برم عشقممممممممم
اینم از نگار خانوم دانشمند:
دوستت داریـــــــــــــــــم نگار ناز