نوروز 93 و مسافرت شمال و سرعین
عزیزم امسال هم سال تحویل ما شمال بودیم به همراه مامان جون و مامان بزرگ و عموها و خاله و زن عمو و البته عمه مژی. چند روز اول اونجا بودیم و بعد اومدیم تهران و آخر هفته دوباره رفتیم مسافرت. -سرعین- بـــــــــــله یه سفر جسارت آمیز تو این فصل به خصوص که امسال عید واقعا سرد بود و شما هم تو شمال سرما خوردی اما به لطف خدا خوب شدی و ما با خاله فریناز و عمو مهرداد راهی سرعین شدیم. تو ادامه عکسا رو میذارم.
شمال:
5 دقیقه مونده به سال تحویل تو بغل عمو همایون
بعد از سال تحویل در حال باز کردن کادوهااااااااا - این لوازم دکتر بازی رو خاله زحمت کشیده برات خریده عشــــــقم بلکه بتونیم ترستو از عمو دکتر بریزونیم خاله جون دستت درد نکــــــنه. دوستت داریــــم
نگار خانوم با بابا و عمو در حال کشف و بررسی ماهی ها!!!!!!
در حال صحبت با ماهی ها!!!!!!!!!!!!!!!!
کلاه زن عمورو بده شیطووووووون بماند که همه کلاف های زن عمو رو هم باز کرد و بافت هاشو بهم ریخت من معذرت میخوام
این کالسکه هم باز خاله مریم از اونجا برات خرید. مرسی خاله جون. البته ناگفته نمونه که عموها و بابایی و مامان بزرگ ها هم زحمت کشیدن عیدی و کادو از اونجا برات خریدن که متاسفانه عکساش باز تو گوشیم بود و رم بنده هم که گفتم گلاب به روتون ویروسی شد و همه از بین رفت. دست همگی درد نکنه همه شرمنده مون کردن.
اینجا رفته بودیم روی پل رودخونه چشمه کیله تا جوجوها ( مرغ های دریایی ) بیان و بهشون نون بدیم اما اون قدر باد شدیدی میومد که نمی شد زیاد بایستیم.
رفته بودیم جنگل 2000 شما هم از خواب بیدار شدی و یه دفعه گاوهارو دیدی که کنار جاده داشتن راه میرفتن. هول شده بودی بهت می گفتیم گاو چی میگه به جای اینکه بگی موووو بلند می گفتی گاااااااااااااااو قربووووونت برم جوووووووووووجه
اینم یه عکس از طبیعت زیبا
آخه چند تا چند تا عینک یکی رو سرت یکی تو دستت هان؟ عمو آخه لوووووس میشه هـــــــــــــــــــــــا
دستتون درد نکنه حاج عمو
آخه این فصل این بازیاست؟؟؟ از دست حاج عموووووووووووووووو
معمولا با مایو میشینن تو آفتاب از این بازیا می کنن نگار ما خارجیه دیگه با شال و کلاه مجبـــــــــــــــــــــــــــــــوره که بازی کنه
حالا ول کنم نیست که خانوووووم
اینم مرغ های دریایی که با وجود اون همه باد شدید و دریای عصبانی زن عمو اون قدر نون ریخت تا تونست بکشونتشون پایین و شرطو از عمو برد
بستنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ناسیــــــــــــــــــــــــــونال
عاشق اینطوری نشستنتم چقدر داری خانوم میشی عشقم خدایا شکرت
جوووووووووووووووووووون
سرعین:
برعکس تصورمون سرعین از شمال گرمتر بود یعنی هوا تو ایران بهتر شده بود فکر کنم یه کمی شبها سرد بود بادهای شدید داشت اما من مجهز تر رفته بودم و کمتر اذیت شدم. اما واقعا شهر زیبا و تمیزیه. طبیعت بکری داره و آبگرمش هم که دیگه نیازی به توضیح نداره. یه کمی برای نگار خانوم سخت گیری می کردن برای استخر اما خاله فریناز به زبون خودشون راضیشون کرد و برای عشقم مایو خریدیم و با شرط درآوردن مامیش اجازه دادن ببریمش تو آب. عزیزم عاشق شنا کردنی و من با تعجب به دست و پا زدنت نگاه می کردم. رو تیوپ که دیگه اصلا نیازی نبود بگیرمت عشـــــــــــقم. ان شاا.. که همیشه سالم و تندرست باشی و تو هر زمینه ای که دوست داری پیشرفت کنی عشقم. اما حیف که نمیشد دوربین ببریم و ازت عکس بگیریم نازم.
از خوراکی های این شهر هرچی بگم کم گفتم. اصلا بیشتر شهر رستوران و خوراکیه اونم همه چی تازه. از سرشیر و عسل گرفته تا گوشت و مرغ. دیزی هاش حرف نداشتن. برنج ها بوی مست کننده و کباب های خوشمزه و سوپ های عالی. خلاصه همه چی عالی عالی. آدم اونجا اگه یه هفته بمونه حتما 7 8 کیلویی اضافه میکنه جای همتون خالی
نان سنگک :
طبق معمول نگار خانوم نفر اول فضولی:
روز آخر رفتیم اردبیل که هم عسل بخریم و نهار بخوریم و راه بیفتیم. هوا سرد بود و نمه بارون میومد. رفتیم تو رستوران و بعد از نیم ساعت که اومدیم بیرون اینطوری برف نشسته بود واقعا شوکه شده بودیم و شک داشتیم که راه بیفتیم یا نه اما با سلام و صلوات راه افتادیم و به لطف خدا و مهارت رانندگی بابایی و نویگیتوری عمو مهرداد فقط یک ساعت تو برف سنگین جاده بودیم. البته این یک ساعت فقط 5 کیلومتر بود اما با اون جاده سرعت پایین بود. و بعد اون یک ساعت جاده تا تهران عالی بود.
باقی جاده:
نگار خسته و متفکر رو سقف ماشین
یه هاپو دوست نگار شده بود:
عزیزم نگارم ان شاا.. همیشه بتونیم خاطرات خوشی رو برات رقم بزنیم عشقم.
یادت نره من و بابایی بهترین هارو برات میخواییم عزیزم.